وارسی بدن به روش نوین
درمانجویان در جلسات یک به یک به طور معمول مهارتهای پیشرفتهتری را کسب میکنند، زیرا برنامه آنها به اندازه جلسات گروهی ساختار یافته نیست و بیشتر امکان در نظر گرفتن نیازهای فردی وجود دارد.
از آنجا که آگاهی احشایی عمیقتری طی وارسی نوین روی میدهد، خاطرات قدیمیتر که با حسهای بدنی همایندشان رمزگذاری شدهاند، می توانند هم ظهور شوند و بیایند و بروند، درحالی که از طریق ذهنیت آزارنده یا چسبنده متوقف نشوند. روش آموزههای بودایی برای عملیاتی سازی جنبه فنی «خالص سازی ذهن» همین است. مزیت این پردازش عمیق به ویژه در افراد دچار تروما، بارزتر است.
درحالی که چنین مهارتهای پیشرفتهای در بعضی افراد ایجاد میشوند، MiCBT همیشه به موفقیت نمیانجامد. درمانجویان در جلسات یک به یک به طور معمول مهارتهای پیشرفته تری را کسب میکنند، زیرا برنامه آنها به اندازه جلسات گروهی ساختاریافته نیست و بیشتر امکان در نظر گرفتن نیازهای فردی وجود دارد. کاربران گروهی به طور معمول تشویق میشوند از مقررات گروه پیروی کنند. به علاوه به سبب محدودیت های زمانی در سیستم درمانی کوتاه مدت، درمانجویان اغلب فراتر از فن رفت و روب کلی نمی روند.
علاوه بر این درمانجویانی که به دنبال مراقبت درمانیاند، ضرورتا به پذیرش دوره مراقبه علاقهمند نیستند، به ویژه زمانی که مشکل مورد نظر حل شده است. درمانگرانی که MiCBT را به کار میگیرند، به کاربرد روشهای بسیار پیشرفته تمایل دارند، با وجود این تلاش نمیکنند مراجعان را به استاد زن تبدیل کنند. اگر درمانجویان به چنان فنونی علاقهمند باشند، مراکز تخصصی و باسابقهای وجود دارند که دارای جو و بافت خاص مراقبه اند که میتوان به آنها مراجعه کرد. با توجه به استقبال زیاد از موقعیت های حرفهای، موضوع نقش های حرفهای و حدود مربوط به آموزش درمانجویان در ذهنآگاهی ارزش بحث دارد. مراجعان از این جنبه آموزش سود می برند که یک حس بدنی به این دلیل روی میدهد که تفکر داورانه رخ میدهد و اینکه حس بدنی موجب ظهور افکار میشود؛ چه زیر و چه بالای آستانه هشیاری. مراجعانی که کم کاری میکنند، نقاط خالی زیادی در بدنشان دارند. برای اغلب آنها حسهای بدنی هنگامی دریافت شدنی است که به اندازه کافی تشدید شده باشند و به آستانه فعلی هشیاری برسند. این مسئله اغلب متأثر از بار هیجانی و سطوح استرس است. وقتی حسهای بدنی بعد از تماس با محرک آزارنده به طور زمختی تشدید میشوند، گفته میشود که برانگیختگی روی داده است.
یک روش کارامد برای پرداختن به درد ناتوان کننده چه فیزیکی و چه روانی، عبارت است از تمرکز بر حسهای بدن با چارچوب غیرداورانه ذهنی. در اینجا چند گام مفید برای شرح خاموشی سریع آورده میشود: از درمانجو بخواهید چشمانش را ببندد و حدود پانزده ثانیه به آرامی و با اطمینان نفس بکشد. از درمانجو بپرسید تجربه هیجانی او چیست؟ (یا در زمان مورد نظر چه بوده است؟) از وی بخواهید شدت آن را از صفر تا ۱۰ درجه بندی کند. . به منظور کمک به درمانجو در برقراری ارتباط بین هیجان و مجموعه ای از حسهای بدنی، از پرسش های باز پاسخ استفاده کنید. شدیدترین حس را انتخاب کنید و از درمانجو بخواهید به عینیترین روش ممکن آن را توصیف کند (جرم، دما، حرکت، تراکم). بپرسید:
«گفتید در سینهتان یک حس قوی غم دارد، میتوانید بگویید که آیا حرکت میکند یا ساکن است، سبک است یا سنگین، سرد است یا گرم، حسها به هم می پیوندند و ادغام میشوند؟ سعی کنید به آن دقت کنید و به طور دقیق تجربه واقعیتان را برایم بگویید» وقتی درمانجو حسهای بدنی را به طور عینی توصیف کرد، تلاش او را محک بزنید: «حالا از شما میخواهم سی ثانیه در مرکز حس فشار و حرارت باشید؛ نباید طی این مدت واکنشی نشان دهید میتوانید؟» احتمالا به این علت که محک زدن گام قبل اطمینان لازم را به دست میدهد.
و دوباره تمایل درمانجو را برای تلاش کردن محک بزنید و یادآوری کنید که سی ثانیه از حالا شروع میشود، یعنی بلافاصله بعد از قطع صحبتهای شما. و بعد از حدود سی ثانیه:« چشم ها را بسته نگه دارید و تجربه خود را در این بخش از بدن توصیف کنید». اغلب مراجعان تغییری از یک جهت به جهت دیگر را گزارش میکنند، به طور معمول کاهشی در شدت برانگیختگی به شکل افت یا پخش حس متمرکز اولیه حول ناحیه مورد نظر گزارش میشود. مراجعانی که از تجارب دردناک اجتناب میکنند، گاهی به واسطه تجزیه، اغلب در پاسخ به تجربه دردناک برانگیختگی واقعی را تجربه نمیکنند. در عوض برانگیختگی طی تمرین به آرامی افزایش می یابد و بعد از تمرین به مدت سی ثانیه حتی کمی شدیدتر میشود.
از این رو در صورت عدم تغییر آشکار یا حتی افزایش شدت، فرایند را تکرار کنید، چرا که زمان مواجهه ممکن است کافی نباشد. گاهی بعضی درمانگران گوش نمیدهند یا دستورالعمل را درک نمیکنند و برعکس عمل میکنند و با سرکوب یا قضاوت در مورد احساس، با تمرکز بر چیز دیگر با حواشی آن و نه مرکز آن همچنان به تقویت واکنش آزارنده ادامه میدهند. و در این موقعیتها بعد از اینکه به دنبال دو دوره تلاش سی ثانیه ای تغییری حاصل نشد، از درمانجو بخواهید حسهای دیگری را که در این لحظه در بدنش احساس میکند، توصیف کند.
دومین حس برجسته را بیابید و فرایند را تکرار کنید. بعد از سی ثانیه هر نتیجهای که گرفتید، از درمانجو بخواهید به حسی که در ابتدا انتخاب شده بود برگردد، تجربهاش را توصیف کند و از صفر تا ده درجه بندی کند. در این زمان احتمال کاهش شدت زیاد است. تمایل درمانجو را برای کوشش محک بزنید و از او بپرسید چشمانش را باز کند و بپرسید: «از این تمرین کوتاه چه چیزی یاد گرفتید؟» در اینجا تلاش میکنیم امکان پذیر بودن خاموشی را به عنوان یک اصل «ناپایداری» نشان دهیم. آگاهی و واکنش به حسهای بدن با توجه به شدت و آستانه آگاهی در افراد متفاوت است. به این ترتیب هر چه اشتغال فکری یا استرس بیشتر باشد، کمتر می توان حسهای ظریف را شناسایی کرد.
منبع: شناخت رفتار درمانگری یکپارچه شده باذهن آگاهی، برنو ای کایون، مترجمان: دکتر محمد خدایاریفرد، کوروش محمدی حاصل و مریم دیدهدار، صص82-79، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1393
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}